سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پندها چه بسیار است و پند گرفتن چه اندک به شمار . [نهج البلاغه]
 
چهارشنبه 87 خرداد 8 , ساعت 10:4 عصر

در یک روز شکرگزاری، سردبیر روزنامه ای در مورد معلم مدرسه ای نوشت که از دانش آموزان خود در کلاس اول، خواسته بود تا تصویر چیزهایی که آنها را خوشحال و ممنون می کند، رسم کنند.خانم معلم عقیده داشت که این بچه های محله های فقیرنشین، برای خوشحالی و تشکر از نعمت  های خداوندی، خیلی کوچک و فقیر بودند و از چیزهای بسیار کوچکی شاد و خرسند می شوند. اما می دانست که اغلب آن ها، بوقلمون و یا میز پر از غذا، نقاشی خواهند کرد.

با دیدن نقاشی داگلاس، که دستی را به طرز بچه گانه ای کشیده بود، خانم معلم بسیار متعجب شده و یکه خورد.
اما، این دست چه کسی بود؟
تمامی کلاس، مجذوب این نقاشی که بازتابی معنوی داشت، شده بود.
یکی از بچه ها گفت : من فکر می کنم این دست، دست خداست که برای ما غذا می آورد.
دیگری گفت: دست یک مزرعه دار است زیرا او بوقلمون پرورش می دهد.
در حالی که همه تحت تاثیر آن نقاشی قرار گرفته و راجع به آن نظر می دادند، معلم به طرف نیمکت« داگلاس» خم شد و پرسید: «داگلاس»، این دست کیست؟
«داگلاس» به آرامی و زیر لب گفت: این دست شماست خانم معلم.
معلم به خاطر آورد که اغلب در زنگ های تفریح«داگلاس» آن پسربچه ی ریزنقش و بی نوا و بی کس را بغل کرده و با دست نوازش می کرد. و با دیگر بچه ها نیز چنین برخوردی داشت،
اما این رفتار او برای «داگلاس» ارزش خاصی داشت.

گاهی اوقات شانس ها و فرصت های کوچکی که به هر طریقی به دیگران، در زندگی می دهیم، در نزد خداوند، نسبت به بخشش های مادی، ارزش و اعتبار بیشتری دارد.

منبع: سوپ جوجه برای روح/جک کنفیلد



لیست کل یادداشت های این وبلاگ